خبرنگاران مدیریت بحران سیل؛از حرف تا عمل
به گزارش فروشگاه کوچک، تهران-خبرنگاران- رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران در سمینار پیامدهای روانی اجتماعی سیل ایران بیان داشت: ما در حرف خیلی خوب هستیم اما واقعیت این است که در پروتکل ها، برنامه ها و چیزهایی که نوشته می گردد بدین شکل عمل نمی کنیم؛ در نتیجه حل این مساله در کشور ما و در سازمان های ما بسیار مهم است.
سمینار پیامدهای روانی اجتماعی سیل ایران با حضور اساتید روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی و اعضای انجمن علمی روانپزشکی ایران، روز چهارشنبه 30 بهمن 98 در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار گردید. در این سمینار که در دو پنل برگزار گردید، اساتید و متخصصان حوزه سلامت روان، به ایراد سخنرانی هایی در باب ابعاد مختلف سلامت روان و بحث سیل سال جاری در ایران پرداختند.
مریم رسولیان، رئیس انجمن علمی روانپزشکان ایران که در انتهای پنل دوم و در جمع بندی مباحث این نشست سخن می گفت، ضمن اشاره بر مواردی که سایر همکارنش بدان اشاره نموده بودند؛ بر نکاتی تاکید نمود که آنان را حائز اهمیت و اولویت برای مرتفع سازی برشمرد. در ادامه خلاصه ای از گفته های وی می آید.
ما در چند ماه اخیر حوادثی را داشتیم که زیر مجموعه دانشگاه علوم پزشکی و جایی بود که ما در آن کار می کنیم و به نوعی درگیر شدیم. مثلاً اعتراضات آبان بود، پس از آن هواپیمای اکراینی وسپس دانشجویانی که از ووهان چین آمده بودند و به دلیل صندلی جغرافیاییمان مدام درگیر این مسائل شدیم.
در مقدمه و آغاز مسائل سال جاری، سیل اولین آن بود. یک اتفاق که بسیار تکرار می گردد، این است که ما در حرف خیلی خوب هستیم اما واقعیت این است که در پروتکل ها، برنامه ها و چیزهایی که نوشته می گردد بدین شکل عمل نمی کنیم. همه راجع به همه چیز حرف می زنند، اطلاعات و داده های خوبی دارند، سواد خوبی دارند ولی وقتی می خواهید وارد عمل شوید، می بینید که همواره افت وجود دارد. همواره بین چیزهایی که می گوییم تا چیزهایی که عملاً می کنیم حتماً فاصله ای وجود دارد و این خصلت آدمیزاد است. در نتیجه حل این مساله در کشور ما و در سازمان های ما بسیار مهم است.
بحث خیلی جدی، تشکلایت و سازماندهی است و در جاهایی این ضعف مدیریت، خودش را بسیار نشان می دهد و یک نکته دیگر هماهنگی های بین سازمانی است؛ آقای دکتر حاجبی اشاره کردند که در خوزستان نیروهای متخصص عرب-زبان کم آوردند، واقعیت این است که وقتی حجم قصه از حدی بالاتر می رود (به خصوص سیل سال جاری و بالا بودن حجم حادثه و افراد درگیر) طبیعتاً یک سازمان (به تنهایی) توان پاسخگویی ندارد. در چنین شرایطی اگر راه چارههای هماهنگی های سازمانی و دستورالعمل ها وجود نداشته یا تمرین نشده باشد، نمی گردد کار کرد.
نکاتی که من به عنوان راه چاره بیان می کنم جمع بندی مسائلی است که به ویژه افراد در بحث های کیفی مطرح نموده اند آمده است و نه این که نظر شخصی باشد.
به نظر می آید که باید فعالیت های بین-بخشی بسیار دقیق تر تعریف و گام به گام و قبل از آن تمرین گردد. یعنی بخش ها چک لیست های بسیار تعیینی داشته باشند. البته بحث بازنگری محتوای آموزش و مداخلات هم است.
اتفاق خوب دیگر که به نظر من سر سیل سال جاری افتاد این بود که در محتوای آموزش ها نوعی از هماهنگی بین وزارت بهداشت، بهزیستی و نیروی انتظامی وجود داشت و بحث مشاوره برای واحدی که ادعا داشت که ما می توانیم کار را انجام بدهیم یا انجام می دهیم. جلسات هماهنگی بین اینها گذاشته شد که پروتکل واحدی را آموزش بدهند. بعد راجع به پایگاه اطلاعاتی جامعی که آقای دکتر حاجبی مفصل صحبت کردند بحث شد. فرماندهی عملیاتی واحد و شفاف سازی نهادها در اینجا خیلی مهم است و این کوچکترین مساله ای بود که درمورد سیل، به کرات به وجود می آمد. یکی از اعتراضات دانشجویانی که از ووهان آمده بودند، این بود که چندگروه می خواستند ما را بیاورد و هر گروه گفته بود که با گروه دیگر صحب نکنید. یعنی برای برنامه ریزی هم باز این مسائل جناح بندی (نه زوما سیاسی) سازمانی مطرح است که کدام سازمان کدام مسئولیت را برعهده گیرد و کدام سازمان ها چه کار نمایند و این یکی از تعارضات بین افراد است که به همه تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها تسری می یابد.
یکی از کارهایی که به نظر بسیار مهم می آید سطح سواد پایه و مطلع سازی مردم در خصوص خدمات حوزه سلامت روان است. وقتی این مورد وجود داشته باشد، در بحران هم پذیرش این خدمت از سوی مردم بهتر رخ می دهد. اما، وقتی نباشد و قبلاً آن را نگرفته باشند، در بحران هم ضرورت آن را احساس نمی نمایند. در واقع ما وقتی وارد بحران می شویم با داشته هایمان وارد آن می شویم. هر آدمی؛ هرچقدر داشته های قبلی اش بیشتر باشد، بهتر است تا بحران را مدیریت کند این در خصوص بچه ها و هم بزرگسالان صدق می نماید.
یکی دیگر از نکاتی که اشاره شد در لرستان و در گلستان (به صورت خوبی وجود داشت) بحث سازمان های مردم-نهاد بود و این که اجتماعات محلی طرحی را که زمانی بهزیستی داشت، برعهده گرفتند. در واقع خود مردم باید درگیر ارائه خدماتشان شوند. البته این ظرفیت باید از قبل ساخته گردد که اگر نگردد زمان بحران، زمان ظرفیت سازی نیست و زمان استفاده از ظرفیت های ایجاد شده است. به همین دلیل اگر نهادها بتوانند اینها را بسترسازی نمایند و اطلاعات سازمان های غیردولتی را جمع و آنالیز نمایند، همه اینها به بهتر کار کردن در زمان بحران یاری می رساند
یکی دیگر از نکاتی که بسیار بدیهی است در رابطه با تیم تعیین است. من یادم هست که در دوره زلزله بم هم این بود که استان هایی باشند که خدمات بدهند ولی در زلزله و سیل به طور تعیین خیلی از کسانی که قرار بود ارائه خدمت بدهند، خودشان دچار خسارت و خسران شده بودند و این که ما از این جمعیت انتظار داشته باشیم صحیح نیست.
در نتیجه باید آمادگی بیشتری باشد که در بحرانی که بسیار گسترده است و افرادی که درگیر هستند هم بتوانند در یک یا دو هفته ابتدایی، به عنوان مردمی نگاه شوند که باید خدمت بگیرند به جای این که خدمت نماینده باشند. چون این موضوع را در بحث روانی حوادث و بلایا زیاد می بینیم که آدم ها در زمان رخداد، گرم و داغ هستند و احساس قهرمانی دارند، اما بعد از آن به شدت خسته و فرسوده می شوند. در نتیجه نمی توانند خدمت خوبی را ارائه دهند و دچار فرسودگی و خشم می شوند. ولی آن مدیریتی که فقط کار را نبیند و افراد ارائه دهنده خدمت را ببیند بسیار مهم است و باید وجود داشته باشد.
دیدن بخش خصوصی هم در این میان و استفاده از همه پتانسیل های موجود مهم است و لازمه این مساله، این است که این موضوع از قبل طراحی شده باشد، دستورالعمل هایی برای آن موجود باشد و آدم هایی در این زمینه شناسایی شده باشند.
تاجایی که می دانم در همین سیل اخیر به دلیل تکمیل سامانه اینترنتی استان گلستان و این که اطلاعات خوبی از مردم داشت. بستری فراهم شد که می توانست در ارائه خدمت و حتی ارائه لوازم به مردم یاری کند و کرامت افراد حین دریافت خدمت حفظ گردد. به همین دلیل است که می گویم هرچه زیرساخت ها قوی تر باشد ما می توانیم خدمات بهتری را ارائه دهیم.
نکته دیگر این است که باید به گروه های حساس (بچه ها یا افرادی که دچار مسائل روانشناختی هستند یاآسیب دیده اند توجه کنیم) این ها مواردی هستند که باید مورد توجه ویژه قرار گیرند و پیشگیری از عود مبتلایان اختلالات روانی یا اعتیاد باز یکی از مسائل مهم است.
موردی را در استان گلستان داشتیم که فرد بایپولاری (بیماری دوقطبی) بود که بیماری اش عود نموده بود، به دارو دسترسی نداشت و استرسی که اعضای خانواده از این نبود دارو کشیدند، بسیار بیشتر از خود سیل بود
رعایت انصاف و عدالت در توزیع منابع موجود هم نکته حائز اهمیت دیگری است. برای مردم درگیر با بحران این که در حوادث اخیر همه مردم یاری کردند، احساس نوعی از حمایت را ایجاد می نماید. این مباحث علاوه بر تاثیرش بر سلامت روان، احساس و ادراک این را که بزرگترها و آدم هایی وجود دارند که به فکر ما هستند را افزایش می دهد؛ و این حس در افزایش تاب آوری و مقاومت آدم ها بسیار یاری نماینده است.
دخالت هایی که می تواند منجربه کنترل استرس و خشم گردد در فضای عمومی گردد. مثلاً وجود کسانی که با جلیقه و لباس تعیین به عنوان نیروهای یاری نماینده حضور و رفتار مناسبی دارند، بسیار به ارتقای سلامت روان آدم ها یاری می نمایند.
وقتی که به نیازهای روانی و سرگرمی برای بزرگسالان و به خصوص بچه ها، توجه می گردد، احساساتشان تهییج و تحریم می گردد در نتیجه همکاری اینها با تیم بهتر می گردد. به همین دلیل روینمودهای برگشت به زندگی و آماده سازی مدارس بعد از بحران، بسیار مهم است.
نکته آخر بحث اهمیت اعتماداجتماعی است؛ قصه کرونا و شهر یازده میلیون نفری ووهان که با یک اپلیکشین و با توصیه های آن، افراد خود-قرنطینگی کردند، نشان از یک اعتماد اجتماعی بالا دارد که وقتی این اعتماد وجود نداشته باشد، اطلاع رسانی بسیار سخت می گردد. سلامت روان پایه شهروندان و وجود زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری نیازهایی است که باید ایجاد و فراوری کنیم تا بعداً بتوانیم از آن استفاده کنیم
منبع: ایرنا